حکمت خدا

 

گنجشک به خدا گفت، لانه ی کوچکی داشتم،
آرامگاه خستگیم، سرپناه بی کسی، طوفان تو آن را ازمن گرفت کجای دنیای تو را گرفته
بود؟؟ خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود تو خواب بودی باد را گفتم لانه ات را
واژگون کند آنگاه تو از کمین مار پر گشودی!
چه بسیار
بلاها که از تو به واسطه ی حکمتم دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم برخواستی!

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: داستانک ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 1 ارديبهشت 1391برچسب:حکمت خدا"گنجشک به خدا گفت"سرپناه بی کسی"خدا گفت"ماری در راه لانه ات بود"به واسطه ی حکمتم, | 23:39 | نویسنده : سیامک |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • سه میل